سه‌شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۷

کسی که مثل هیچکس نیست!


گزارشی درباره یک سوسیالیستِ سرسخت

[آنچه در پی می آید گزارشی است متعلق به چهار سال قبل. به احتمال زیاد نخستین متن فارسی در معرفی برنی ساندرز، سناتورِ سوسیالیستِ آمریکایی، باشد. امروز برنی بار دیگر برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 ایالات متحد اعلام آمادگی کرد. این گزارش را به همین بهانه باز نشر می کنم. در روزهای آینده دربارۀ برنی مفصل تر خواهم نوشت. در عین حال که می توانید در مکتوبات متعلق به سال 2016 چندین مقالۀ تألیف شده و یا ترجمه شده دربارۀ برنی ساندرز و انقلاب سیاسی مد نظرش پیدا کنید.]

تبار لهستانی دارد و به سال 1941 در یکی از خانواده های طبقه کارگر نیویورک متولد شده است. نازی ها خانواده پدری اش را، به جرم یهودی بودن، در هولوکاست قتل عام کرده اند. هفته گذشته در جریان سخنرانی برای «رهبران مسیحی جنوب» درباره پدرش چنین گفت:«پدرم هفده ساله بود که از لهستان به این کشور آمد؛ بی آنکه حتی یک سنت در جیبش پیدا شود و یا درست و حسابی درس خوانده باشد». در همان سخنرانی شرح می دهد که دوران کودکی اش در آپارتمانی اجاره ای گذشته که برای خانواده چهار نفره آنها کوچک بوده است. می گوید:«مادرم رؤیای آن را داشت که روزی به آپارتمانی سه اتاقه اثاث کشی خواهیم کرد». با این وجود مادرش به سال 1959 می میرد و رؤیایش هیچگاه محقق نمی شود. 

بسیار احتمال دارد که از همان سال های اولیه عمرش – و در مقام یک کودکِ فقیر – به شکلی ناخودآگاه به این نتیجه رسیده باشد که باید بر روی بدنش، به عنوان یگانه دارایی مادی اش، سرمایه گذاری کند: در دوران دبستان به همراه تیم بسکتبال مدرسه به قهرمانی ایالت نیویورک می رسد و کمی بعدتر به عنوان کاپیتان تیم تِرَک دبیرستان «جیمز مدیسون» برگزیده می شود.  قدِ بلند و استخوان بندی درشت، شانه های پهن و دست های قدرتمند و توانش در ایراد سخنرانی های طولانی مدت، حتی در هفتاد و سه سالگی، حکایت از بدنی توانا دارد. بنابراین بی دلیل نیست که این روزها در برابر بهانه جویی مخالفانی که با توجه به سن و سالش وی را به لحاظ جسمی آماده پذیرش پست ریاست جمهوری ایالات متحد نمی دانند، کوتاه و قاطعانه جواب می دهد:« در سلامت جسمی کامل به سر می برم»؛ گویا سرمایه گذاری طولانی مدتش، برای فرودستان این سرزمین سود اجتماعی و سیاسی به بار آورده است.

همزمان با فارغ التحصیل شدن از دبیرستان، مادرش را از دست می دهد. با این حال در همان سال به کالج بروکلین وارد می شود و یک سال بعد به دانشگاه شیکاگو پا می گذارد. فعالیت سیاسی اش با پیوستن به جنبش حقوق مدنی آمریکا آغاز می شود. جنبشی اصیل که  رفته رفته از وی یک سوسیالیست می سازد تا جایی که با صراحت می گوید:«من یک لیبرال نیستم. هیچ وقت هم نبوده ام. من فردی مترقی هستم که نگاهش معطوف به طبقه کارگر و طبقه متوسط است». از همین منظر نیز تحلیلی طبقاتی از تبعیض نژادی در جامعه آمریکا ارائه می دهد:«من به این مسئله از منظر طبقه اجتماعی نگاه می کنم». اعتقاد دارد که رنگین پوستان فقیر، هم با سرکوب طبقاتی دست و پنجه نرم می کنند و هم با تبعیض نژادی:«نرخ بیکاری جوانان سفید پوست، بین هفده تا بیست ساله، که از دبیرستان فارغ التحصیل شده اند و یا دبیرستان را رها کرده اند 33 درصد است، برای لاتین ها این نرخ 36 درصد و برای آفریقایی تبارها 51 درصد است». با این وجود در حال حاضر اقلیتی پنج درصدی از رهبران جامعه آفریقایی تبارهای آمریکا از کاندیداتوری وی حمایت می کنند، برای همین به طور مدام بر یک حقیقت پافشاری می کند:«من پنجاه سال از زندگی ام را برای جنبش حقوق مدنی جنگیده ام».  

در سال 1964 با «دِبورا شیلینگ» ازدواج می کند ولی هجده ماه بعد، بدون آنکه صاحب فرزندی شده باشد، از دِبورا جدا می شود. بیست و دو سال بعد از این جدایی، و به سال 1988، بار دیگر با زنی به نام «جِین» ازدواج می کند و برای ماه عسل راهی اتحاد جماهیر شوروی می شوند. سفری که خودش آن را چنین توصیف می کند:«حرفم را قبول کنید، این یک ماه عسل کاملاً غیر عادی بود». سفر به اتحاد جماهیر شوروی اما تنها سفرش به یک کشور کمونیستی نبود. او در سال 1991 از کوبا هم بازدید کرد و با آنکه رژیم حاکم بر کوبا را غیر دموکراتیک دانست ولی تأکید داشت که:«اتفاق های خوبی در کوبا رخ داده است، به عنوان مثال نظام بهداشت و درمان کوبایی ها». نظام کارآمدی که حالا آن را حق آمریکایی ها می داند، و آن را جزو اولویت های اصلی برنامه انتخاباتی اش برای ریاست جمهوری سال 2016 گنجانده :«وقت آن رسیده است که بگوییم ما به گسترش خدمات درمانی ای نیازمندیم که هر مرد، زن و کودکی را در این سرزمین پوشش دهد».

شهردارِ سوسیالیست بارلینگتون

در سال 1981 برای به دست آوردن پست شهرداری شهر «بارلینگتون» اعلام آمادگی می کند و در همان سال نیز به پیروزی می رسد. پس از آن اهالی بارلینگتون برای سه دوره دو ساله دیگر نیز به نفع وی رأی می دهند. شهردارِ سوسیالیست بارلینگتون، در همان دوره، در برابر خصوصی سازی اموال و فضاهای عمومی شهر – که به یک معنا توسط مردم به دولت امانت داده شده اند – مقاومت می کند و شعارِ «بارلینگتون فروشی نیست» را بر سر زبان ها می اندازد. اهالی بارلینگتون می توانند همین امروز از مایل ها مسیر پیاده روی، دوچرخه سواری، ساحل و پارک ها به صورت رایگان استفاده کنند و چنین امکانی نتیجه مستقیم مقاومت شهردار سوسیالیست شان در سال هایی است که بازارِ آزاد دست به کار بلعیدن تمامی اموال و فضاهای عمومی بود. بنابراین بی دلیل نیست که شهردار سابق بارلینگتون، در آوریل 2015 برای اولین بار در پارک «واتر فِرونت» این شهر اعلام کرد که قصد دارد به عنوان اولین رئیس جمهور سوسیالیستِ ایالات متحد انتخاب شود.

در بیست و یکم آوریل سال 2005، و به صورت مستقل، کاندیدای نمایندگی در مجلس سنای آمریکا شد و در سال 2006 به عنوان سناتورِ ایالت «ورمانت» به سنای آمریکا پا گذاشت. سناتورِ سوسیالیست  در سال 2012 بار دیگر و با کسب 71 درصد آرا – که اکثریت این رقم به آرای طبقه کارگر تعلق داشت - به نمایندگی از ورمانت انتخاب شد. حضورش در سنا قوی و محکم و پرحرارت بود. در تاریخ دهم دسامبر 2010 یکی از مشهورترین اقدامات سناتورِ سوسیالیست ثبت شد : سخنرانی هشت ساعت و نیمه علیه لایحه دست راستی «کاهش مالیات». جایی که در اوج بحران مالی خطاب به بانک ها و نمایندگانش با صراحت اعلام کرد:«بس کنید، چند خانه را می توانید صاحب شوید؟».

با آنکه در سال 2012 بخش قابل توجهی از اهالی ایالت ورمانت خواهان کاندیداتوری اش در انتخابات ریاست جمهوری همان سال شدند، ولی سناتورِ سوسیالیست صبر کرد تا در سال 2015 کارزار انتخاباتی اش برای ریاست جمهوری را چنین توصیف کند:«این کارزار انتخاباتی قصد دارد پیغامی به بیلیونرها بفرستد و این پیغام چیزی نیست جز آنکه: شما نمی توانید همه چیز را داشته باشید. شما نمی توانید از زیر پرداخت مالیات شانه خالی کنید در حالی که کودکان این کشور گرسنگی می کشند. شما نمی توانید امکانات شغلی ما را به چین بفرستید در حالی که میلیون ها نفر در این کشور به دنبال شغل می گردند. شما نمی توانید سودهای تان را در پناهگاه های مالیاتی مخفی کنید در حالی که بخش زیادی از نیازهای این ملت برآورده نشده است.حرص و طمع شما باید تمام شود. شما نمی توانید از تمامی سود این سرزمین به نفع خودتان استفاده کنید». 

انقلابِ سیاسی در راه

سناتورِ سوسیالیست بی طرف نیست. او، همانطور که خودش اذعان دارد، خواهان اصلاحاتی به نفع تمامی طبقات و  گروه های اجتماعی تحت ستم آمریکاست : کارگران، رنگین پوستان، همجنسگراها، مهاجران، روشنفکران، زنان، کودکان، طرفداران محیط زیست و ... با این وجود سعی دارد که تمامی  گروه های تحت ستم را تحت یک حقیقت کلی سازماندهی کند: «سوسیالیزم». سناتورِ سوسیالیست حداقل دستمزد در ایالات متحد (هفت دلار و بیست و پنج سنت) را «دستمزد گرسنگی» توصیف می کند و خواهان بالا بردن حداقل دستمزد به پانزده دلار یا «دستمزد زندگی» است. اعتقاد دارد نظام آموزشی ایالات متحد باید به دهه های پنجاه و شصت برگردد: مدارس، کالج ها و دانشگاه های دولتی می بایست خدمات شان را به رایگان ارائه دهند. و در برابر این سئوال که هزینه این برنامه را از کجا خواهید آورد به صراحت می گوید:«با اصلاح نظام مالیاتی وال استریت». 

«ریچارد وولف» - اقتصاد دان چپگرای آمریکایی – در گفتگو با «اِمی گوودمن»، این برنامه سناتورِ سوسیالیست را تأیید می کند و یادآور می شود که در دهه های پنجاه و شصت میلادی، سهم شرکت ها و کمپانی ها از مالیات فدرال نود درصد و حتی بالاتر از این رقم بود، اما در حاضر دست بالا سی و نه درصد از مالیات فدرال را تأمین می کنند.

تأکید سناتورِ سوسیالیست بر بالا بردن حداقل دستمزد و همچنین اصلاح نظام آموزشی راه را برای نقد و اصلاح نظام قضایی آمریکا نیز باز می کند. می گوید:«وقیحانه است که به واسطه ثبت سوءسابقه برای بسیاری از جوانانی که ماریجوانا کشیده اند بر پیشانی آنها داغ ننگ زده می شود، ولی وال استریت – که باعث فروپاشی اقتصاد این کشور شده است – تحت پیگرد قانونی قرار نمی گیرد. چنین چیزی باید تغییر کند». بر مبنای همین تحلیل طبقاتی نیز «اصلاح نظام کیفری» ایالات متحد را در زمره برنامه های انتخاباتی اش گنجانده است.  

سناتورِ سوسیالیست اما دموکراسی را پشتیبان برنامه های سوسیالیستی اش می داند و در عین حال «بلند» و «واضح» اعلام می کند که سرمایه داری حاکم، دست به کار سرکوب تمامی نهادهای دموکراتیک است:«وضعیت فعلی دموکراسی نیست، بلکه الیگارشی است». سناتور سرمایه داران را محکوم می کند که رسانه ها و سیاستمداران را «خریده اند»، از ضرورت تشکیل سندیکاهای کارگری قدرتمند صحبت می کند، قصد کم کردن بودجه ارتش را دارد، نهاد پلیس را نشانه می گیرد و از کوتاه کردن دست این نهاد از زندگی اجتماعی – سیاسی مردم صحبت می کند، معتقد است که دولت نمی بایست به بهانه «جنگ با تروریسم» گفتگوهای تلفنی و مکاتبات مردم را کنترل کند چون آمارها نشان می دهند که 99.99 درصد این کنترل ها ارتباطی با تروریسم نداشته است. سناتورِ سوسیالیست بیش از سیاستمداران لیبرال دل نگران دموکراسی آمریکاست و می گوید برای پایان دادن به این وضعیت پا به میدان مبارزه گذاشته است. مجموعه این برنامه ها – و بسیاری برنامه های دیگر که در این مجال اندک فرصت پرداختن به آنها نیست - می تواند معنای دقیق جنبشی که خودِ سناتور سوسیالیست آن را «انقلاب سیاسی» خطاب می کند، را روشن سازد.

بومرنگِ سناتورِ سوسیالیست

سناتورِ سوسیالیست با مردم سخن می گوید. او با صورتی جدی وبدنی استوار خطاب به «مردم» می گوید:«این کارزار درباره من، هیلاری کلینتون و هیچ کس دیگر نیست، بلکه درباره شماست. درباره یک حرکت مردمی است تا به میلیون ها نفر اطمینان بدهد که حکومت باید در دستان مردم باشد و نه در دستان تعداد انگشت شماری از ثروتمندان». صدای سناتورِ سوسیالیست به بومرنگ می ماند. او یکه و تنها حرف هایی را به «مردم» مخابره می کند و بعد پژواک صدایش را در کنش های خلاق مردم می بیند. در کنش «ده هزار» نفری که برای شنیدن حرف هایش در «ویسکانسین» از خانه های شان بیرون آمدند و تا به امروز بزرگ ترین گردهمایی بین هر بیست و پنج کاندید جمهوری خواه و دموکرات را رقم زدند، در امید تک تک صد هزار نفری که در روز چهارشنبه - بیست و نهم جولای 2015 - برای فعالیت داوطلبانه در کارزار انتخاباتی اش اعلام آمادگی کردند و یا در هر دلاری که فرودستان به کارزار انتخاباتی اش کمک می کنند تا سناتور سوسیالیست بر وعده ای که برای قبول نکردن کمک های مالی هنگفت از سرمایه داران به مردم داده است وفادار بماند. 

صحبت ها و برنامه های سناتورِ سوسیالیست در جبهه نود و نه درصد امید می دمد و به همین دلیل بیش از پنجاه  نفر از فعالان مدنی جامعه آمریکا – که اکثریت شان از رهبران و سازمان دهنگان جنبش «اشغال وال استریت» بودند – طی بیانیه ای از وی و برنامه هایش حمایت کردند و خاطر نشان ساختند که «با تمام قوا» پشت او ایستاده اند تا به عنوان نماینده حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد در سال 2016 به میدان بیاید، چرا که وی «برجسته ترین آلترناتیو موجود است».
صدایِ سناتورِ سوسیالیست فرودستان جامعه آمریکا را به سیاسی شدن تشویق می کند. نگارنده در اولین روز از فعالیت داوطلبانه اش در ستاد سناتورِ سوسیالیست مردان و زنان سالمندی را دید که که جسم شان در زیر بار نابرابری های موجود آسیب دیده است و با چشمانی نگران به آینده خیره شده اند، کارگران جوانی را دید که برای حداقل دستمزد ساعت ها کار می کنند و کار می کنند و کار می کنند، زنانی را دید که همپای مردان این جامعه ثروت تولید می کنند، اما به خاطر جنسیت شان، دستمزد کمتری از مردان می گیرند، مهاجران لاتین تباری را دید که نگران آینده فرزندان شان هستند، زوج روشنفکری را دید که  سعی دارند در کتاب فروشی کوچک شان ادبیات مترقی را پاس بدارند و دست آخر انرژی سیاسی آزاد شده ای را دید که سناتورِ سوسیالیست و برنامه هایش را تنها نمی گذارد. 

برای آنکه بتوان به طور دقیق تر درباره انرژی سیاسی آزاد شده فرودستان این کشور صحبت کرد می توان به وضعیت شهر Vellejo اشاره کرد. شهری در چند مایلی محل سکونت نگارنده که در تسخیر خرده جنایتکارهای شهری است و تنها با دو صفت می توان آن را توصیف کرد: سیاه و غمگین. شهری که اکثریت غالب ساکنانش را آفریقایی تبارهای فقیر تشکیل می دهند. Vellejo مرکز فروش مواد مخدر و فعالیت اقتصادی کارگران جنسی است و آمارهای رسمی این شهر را «ورشکسته» اعلام کرده اند. شهری ناامن که هیچکس به هیچکس اعتماد نمی کند و دست و پنجه نرم کردن با تیراندازی و خشونت و دزدی بخشی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره ساکنانش را تشکیل می دهد. با تمامی اینها مردم Vellejo در روز چهارشنبه بیست و نهم جولای – که بزرگ ترین گردهمایی سراسری برای سازماندهی نیروهای داوطلب ستاد سناتورِ سوسیالیست بود – پنج جلسه بزرگ را در شهر برگزار کردند؛ این شهر شاید  با قوانین اقتصادی بازار ورشکسته باشد، اما در بیست و نهم جولای 2015 ثابت کرد که به لحاظ سیاسی و فکری ورشکسته نیست.

مجموعه مشاهدات و آمارها نشان می دهد که صدای سناتورِ سوسیالیست طنین می اندازد و فرودستان سیاسی می شوند. صدای او شنیده می شود و محذوفان امید می گیرند. سناتور حقیقت را می گوید. او با صدایی واضح از حقیقت صحبت می کند و  با انگشتانش «سرمایه» را نشان می دهد و مسئولیت اصلی نابرابری های موجود و سرکوب آزادی ها را در جایی جستجو می کند که «سرمایه داران» ایستاده اند. نامش را در سکوتِ مطلق و معنادارِ رسانه های فارسی زبان به خاطر داشته باشید: سناتورِ سوسیالیست «برنی ساندرز».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر