جمعه، اسفند ۱۴، ۱۳۹۴

انتخابات مقدماتی تمام نشده است!

پنج تز بر مبنای نتایج «سه شنبه بزرگ»


کوری رابین
ترجمه فرهاد مرادی

یکم - «برنی ساندرز» در چهار ایالت پیروز شد: اوکلاهُما، مینی سوتا، ورمانت و کلورادو. «هیلاری کلینتون» نیز هفت ایالت را از آن خود کرد: آلاباما، آرکانزاس، جورجیا، ماساچوست، تِنِسی، تگزاس و ویرجینیا. این بدین معناست که در مجموع ساندرز – با احتساب ایالت نیوهمشایر – و کلینتون – با احتساب ایالت های آیووا، نِوادا و کارولینای جنوبی – هر کدام به ترتیب پنج و ده ایالت را در اختیار دارند.
با این حال در اینجا نکته ای قطعی وجود دارد: رقابت میان ساندرز و کلینتون در ایالت های نوادا، آیووا و ماساچوست نزدیک و یا به شدت نزدیک بود. اندکی زمان و یا سازماندهیِ بیشتری در اینجا و آنجا می توانست به آسانی این ایالت ها را به قله راه ساندرز مبدل سازد. به عبارت دیگر، ساندرز می توانست به راحتی در هفت ایالت پیروز میدان به حساب بیاید، در حالی که کلینتون هشت ایالت را در اختیار داشته باشد. با تمامی اینها اما ساندرز در این ایالت ها پیروز نشد و حرف زدن درباره آنکه او می توانست چنین و چنان کند، حرف مفت است. [در اینجا]  پیشروی به معنای آن است که می بایست از فرصت های پیشِ رو استفاده کنیم و ظرفیت های بالقوه را به ظرفیت های بالفعل تبدیل نماییم: ما زمان، سازماندهی و پول در اختیار داریم، پس بیایید از تمامی اینها به درستی استفاده کنیم.

جعلِ قطعیت امکان پیروزی کلینتون، قوی ترین سلاحی است که وی، هوادارانش و رسانه ها بر روی آن مانور می دهند. بخشی از این جعل مبنایی واقعی دارد، بخشی از آن  بر مبنای «سوپر دِلِگت[1]» ها - که من از تصدیق کردن آن تن می زنم – طرح می شود و بخشی دیگر نیز بر آدرس هایِ غلط استوار است: به سوپردِلِگت ها و آدرس های غلط توجهی نشان نده.

دوم – آمارهای به دست آمده از ایالت ماساچوست – جایی که کلینتون در رقابتی تنگاتنگ پیروز شد – شگفت انگیز است و در اینجا به برخی از مهمترین آنها اشاره می شود:

1 – ساندرز چهل و یک درصد از آرای غیر سفیدپوست ها را به دست آورد (در آمارهای منتشر شده نژادهای مختلف این جمعیت  تفکیک نشده اند) و من قصد دارم تا در ادامه به این آمار باز گردم.

2 – ساندرز توانست در میان رأی دهندگانی که سالانه زیر پنجاه هزار دلار و رأی دهندگانی که سالانه بین پنجاه تا صد هزار دلار در آمد دارند، کلینتون را شکست دهد. در این تقسیم بندی کلینتون توانسته است تنها آرای کسانی را به دست آورد که سالانه بیش از صد هزار دلار درآمد دارند.

3 – ساندرز هفتاد و یک درصد از آرای «رأی اولی» ها را از آن خود کرد که عددی بزرگ به حساب می آید.

4 – ساندرز شصت و پنج درصد از آرای رأی دهنده های مستقل را به دست آورد.

5 – ساندرز توانست آرای میانه رو ها و لیبرال های رادیکال را به دست آورد.

6 – کلینتون در جذب آرای زنان متأهل موفقیت بیشتری داشته است تا جذب آرای زنان غیر متأهل.

همچنین، در ایالت «اوکلاهُما» نیز رقابت بر سر آرای زنان بسیار نزدیک بوده است: کلینتون چهل و هشت درصد و ساندرز چهل و شش درصد از این آرا را به دست آورده اند.

سوم – در بسیاری مواقع با این ادعا که ساندرز تنها در میان مردان سفید پوست برنده شده و در میان مابقی گروه های جمعیتی بازنده بوده است، مواجه شده ام؛ این ادعا به وضوح واقعیت ندارد. در ایالت های «ورمانت» و «نیوهمشایر» وی تمامی آرای زنان را در مقابل کلینتون به دست آورد. در «اوکلاهُما» - همانطور که پیش از این نیز اشاره شد - ساندرز، بر سر به دست آوردن آرای زنان، در رقابتی تنگاتنگ با کلینتون قرار داشت. در ایالت «نوادا» نیز آنها رقابتی نزدیک برای به دست آوردن آرای لاتین تبارها را پشت سر گذاشتند؛ هرچند کارشناس ها هنوز درگیر بحث هایی در این باره اند. در ایالت «ماساچوست» نیز – که پیش تر به آن اشاره شد -  ساندرز چهل و یک درصد از آرای غیر سفیدپوست ها را به دست آورد.

هنوز آماری از ایالت های «کلورادو» و «مینی سوتا» به دست نیامده (حداقل تا اینجای کار چیزی در وب سایت سی.ان.ان منتشر نشده که بتوان از آن استفاده کرد)، ولی با در نظر گرفتن اندازه و ابعاد پیروزی ساندرز در این دو ایالت ، شگفت زده خواهم شد اگر در میان آرای مربوط به زنان و غیر سفیدپوست ها ساندرز کلینتون را شکست نداده باشد و یا رقابتی تنگاتنگ را پشت سر نگذاشته باشند.

چهارم -  پرداختن به موضوع مربوط به جمعیت های نژادی، در ستاد انتخاباتی ساندرز، از اهمیتی فوق العاده برخوردار است. کلینتون توانسته است قاطعانه آرای آفریقایی تبارها را جذب کند و جایی برای شک و پرسش در این زمینه به جا نمی گذارد: وی، در هر یک از رقابت ها، توانسته است تا این بخش از آرا را به خود اختصاص دهد.

با این حال به پاییز سال گذشته، یعنی زمانی که در موضوع مربوط به تقسیم بندی جنسیتیِ آرا شکاف میان کلینتون و ساندرز رو به افزایش بود، بازگردیم و به موضوعی جالب توجه کنیم. در آن زمان «مَت برونیگ» بر نکته ای زیرکانه انگشت گذاشت: زنان جوان از «برنی ساندرز» و زنان مسن از «هیلاری کلینتون» حمایت می کنند. بعد از آن، آمارهای منتشر شده  و همچنین نتایج به دست آمده از انتخابات های مقدماتی نکته مد نظر وی را تأیید کرد. من تعجب می کنم اگر ما نتوانیم در اینجا نیز موضوعی مشابه، اگر چه چندان چشمگیر نباشد، را درباره رأی دهندگان غیر سفید پوست ببینیم. برونیگ [در آن زمان] همچنین نشان داد که رأی دهندگان جوان سیاه پوست در مسیر حمایت از ساندرز قرار دارند؛ حتی در ایالت «کارولینای جنوبی» ساندرز در کسب آرای جوانان سیاه پوست موفق تر عمل کرد تا کسب آرای سیاه پوست های مسن. 

در اینجا عاملی چند وجهی وجود دارد که تنها به سن رأی دهندگان مرتبط نیست،  بلکه منطقه و جغرافیایِ محل سکونت آنها را نیز شامل می شود. می بایست به این موضوع فکر کرد: به غیر از ایالت «نوادا»، تمامی ایالت هایی که رأی دهنده های غیرسفیدپوست از کلینتون حمایتی چشمگیر داشته اند، جزو ایالت های جنوبی بوده اند و در ایالت «نوادا» نیز لاتین تبارها تقریباً به نفع ساندرز رأی دادند – با اینکه نتایج به دست آمده از منبعی مناقشه برانگیز بوده است.

با این وجود خارج از «نوادا» و ایالت های جنوبی، ساندرز یا در ایالت هایی که تقریباً تمامی ساکنان آن را سفید پوست ها تشکیل می دهند (ورمانت، نیوهمشایر و آیووا) و یا در سه ایالتی که سفید پوست ها، در مقام مقایسه با دیگر گروه های جمعیتی، در اکثریت قرار دارند (کلورادو، مینی سوتا و ماساچوست) نتایج خوبی به دست آورده است. در ایالت «ماساچوست» ساندرز توانست تا چهل و یک درصد از آرای غیر سفید پوست ها را نیز به دست آورد که در مقایسه با ایالت های جنوبی نتیجه ای بود خیره کننده.

بنابراین طبقه بندی نژادی آرا موضوعی واقعی ست و مشکلی [قابل توجه] برای ساندرز به حساب می آید. [گرچه] من در اینباره اشتباه نمی کنم ولی موضوع پیچیده تر از آن است که [مخالفانِ ساندرز] درباره آن ادعا می کنند؛ ادعایی که پیشتر نیز به آن اشاره شد.

پنجم – ساندرز در خارج از ایالت های جنوبی یا برنده است و یا در تک تک این ایالت ها فاصله ای با پیروزی ندارد. بسیاری از این ایالت ها قلمروی وی به حساب می آیند. [هر تصور دیگری غیر از این] مشروط به آن است که توسط تحلیلگرهای سیاسی و مؤسسه های آماری – جایی که آمارها به عنوان سرنوشتی محتوم، سوپردِلِگیت ها به عنوان واقعیت هایی طبیعی و هر شهروند فعالی یک واقعگرای خُل وضع تلقی می شود -  شستشوی مغزی شده باشیم؛ این امر می تواند به معنای جنونِ تسلیم شدن باشد. این یک مبارزه دشوار به حساب می آید و پیش از این هم چنین بوده است. بنابراین ما حرکت می کنیم : همواره پیش به جلو!



[1]  Superdelegate  به آرای اعضایی از حزب دموکرات گفته می شود که در سنا و کاخ سفید حضور دارند و یا فرماندار یکی از ایالت ها هستند. 

- این مقاله ترجمه ای است از The Primary Isn't Over که در تاریخ دوم مارچ 2016 در سایت «ژاکوبن» منتشر شد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر