همه چیز در کمی بیش از بیست و چهار ساعت به وقوع
پیوست. نخستین اخبار در اولین ساعت های روزِ جمعه هجدهم دسامبر مخابره شد و تا بعد
از ظهر روزِ شنبه نوزدهم دسامبر – یعنی تنها چند ساعت پیش از برگزاری سومین مناظره
از شش مناظره حزب دموکرات آمریکا - سر تیتر تمامی خبرگزاری ها قرار داشت:«امکان
دسترسی ستاد برنی ساندرز به بانک اطلاعاتی اش توسط کمیته ملی حزب دموکرات به حالت
تعلیق درآمد». اهمیت چنین اقدامی روشن بود؛ بانک های اطلاعاتی قلب های تپنده
سازمان ها به حساب می آیند و درست بر همین پایه
توصیف «جِف وِیوِر» - رئیس ستاد انتخاباتی برنی ساندرز – از اقدام کمیته
ملی، توصیفی بود درست و دقیق:«حمله به روح و قلب ستاد انتخاباتی ما».
در مقابل اما ستاد «هیلاری کلینتون» چیز دیگری
ادعا می کرد:«اطلاعات ما به سرقت رفته است»، و در برابر این ادعا، کمیته ملی حزب
دموکرات انگشت اتهام را به سوی ستاد برنی ساندرز دراز کرده و علت اقدام غیر منتظره
اش علیه ستاد سناتورِ سوسیالیست را چنین تشریح می کرد :«تنها از این طریق اطمینان
حاصل خواهیم کرد که می توانیم از اطلاعات مربوط به رأی دهندگان محافظت کنیم؛
اطلاعاتی که نزد ما به امانت گذاشته شده اند».
آغاز درگیری اما به یک روز پیش از انتشار خبر
برمی گشت – یعنی پنج شنبه هفدهم دسامبر. بر مبنای ادعای کمیته ملی حزب دموکرات،
افرادی از تیم اطلاعاتی ستاد «برنی ساندرز» به بانک اطلاعاتی ستاد کلینتون وارد
شده اند و اطلاعاتی مربوط به رأی دهندگان ایالت های «آیووا، نیوهمشایر، نِوادا و
کارولینای جنوبی» را دانلود و ضبط کرده اند. بر طبق گفته های «رابی مووک» - رئیس
ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون - اعضای ستاد ساندرز – در یک بازه زمانیِ چهل دقیقه
ای - از چهار حساب کاربری متفاوت به بانک
اطلاعاتی این ستاد وارد شده و، به دنبال اطلاعاتی درباره دو گروه سنیِ بالای شصت
سال و پایین سی سال از حامیان هیلاری کلینتون، بیست و پنج جستجو انجام داده اند.
«دِبی وازِرمن شولتز» - رئیس کمیته ملی حزب
دموکرات و از حامیان هیلاری کلینتون در انتخابات مقدماتی سال 2008 – ضمن تأکید بر
این نکته که اعضای ستاد «برنی ساندرز» حق دسترسی به این اطلاعات و جمع آوری آنها
را نداشته اند، اقدام تیم اطلاعاتی ستاد ساندرز را چنین توصیف کرد:«این کار شبیه
به این است که شما وارد خانه ای بشوید که درب آن را قفل نکرده اند و بعد وسایلی از
آن خانه بردارید که نه به شما تعلق دارد و نه حق استفاده از آنها را دارید. این
اقدامی نامناسب و غیر قابل پذیرش است». همچنین خبرگزاری «سی.ان.ان»، از قول دو تن
از اعضای ارشد حزب دموکرات که – به گفته این خبرگزاری - با زیر و بَم های حزبی آشنایی کامل دارند، چنین
نوشت:«اطلاعاتی که توسط ستاد ساندرز دیده شده، قطعه ای کلیدی از استراتژی ستاد
کلینتون درباره رأی دهندگان ایالت های آیووا و نیوهمشایر[1]
به حساب می آید، که این ستاد به مدل سازی و تحلیل آنها مشغول بوده است».
یک شک و یک دامِ منطقی
ساندرز و ستادش اصل ماجرا را می پذیرند: اعضایی
از تیم اطلاعاتی ستاد آنها به بانک اطلاعاتی ستاد هیلاری کلینتون وارد شده و
اطلاعات مذکور را دانلود و ضبط کرده اند. بر همین اساس نیز در همان روز پنجشنبه
هفدهم دسامبر دستور اخراجِ «جاش یورِتسکی» - مدیر تیم اطلاعاتی ستاد ساندرز – صادر
می شود و وی طی مصاحبه ای اقدامش را اقدامی خودسرانه دانسته، مسئولیت آن را قبول
کرده و در توجیه اقدامش می گوید:«ما می دانستیم که در آنجا یک نقص امنیتی وجود
دارد و تلاش مان تنها در جهت سر در آوردن از این نقص امنیتی بود».
با این وجود برنی ساندرز و ستاد انتخاباتی اش
اقدام کمیته ملی را محکوم کرده و بر ضلع دیگری از ماجرا – که در روایت کمیته ملی و
ستاد کلینتون جا افتاده است – تأکید دارند. ساندرز در گفتگویی با «دیوید میوور» -
خبرنگار شبکه تلویزیونی «اِی.بی.سی» - بخش مغفول مانده ماجرا را چنین توضیح می
دهد:«دو ماه پیش، کارمندهای ما اطلاعاتی از ستاد هیلاری کلینتون را در کامپیوترهای
مان پیدا کردند. آنها بی سر و صدا به کمیته ملی حزب مراجعه کرده و داستان را با
آنها در میان گذاشتند ... در آن موردِ خاص نگاهی به هیچ کدام از اطلاعات انداخته
نشد؛ کارمندهای ستاد ما کار درست را انجام داده بودند». ساندرز در ادامه اقدام
یورِتسکی را رد می کند و آن را «نادرست» می خواند. با این همه برنی ساندرز با تکیه
بر نقص امنیتی مورد اشاره اش پای شکی منطقی را نیز وسط می کشد: با توجه به آنچه دو
ماه پیش رخ داد آیا امکان دسترسی ستاد کلینتون به بانک اطلاعاتی ستاد ساندرز نیز
وجود داشته است؟
«رابی مووک» چنین احتمالی را مردود می داند. «دَن
رابرت»، در گزارشی که همان روز هجدهم فووریه در «گاردین» منتشر شد، از قول مووک می
نویسد وی اطمینان دارد که هیچ یک از اعضای ستاد آنها به بانک اطلاعاتی ساندرز
دسترسی نداشته اند. با این حال پیشنهادِ برنی ساندرز برای حل مسئله حتی از تردید
وارد شده هم منطقی تر به نظر می رسد:«من قانع نشده ام که اطلاعات ستاد ما به دست
ستادِ کلینتون نیفتاده باشد. در این زمینه چیزی نمی دانم، ولی ما به یک گروه مستقل
تحقیق و بررسی نیازمندیم و امیدوارم که هیلاری کلینتون با این اقدام موافق باشد».
پانصد و پنجاه هزار امضا: یکی از مردمی ترین
ستادهای انتخاباتی تاریخِ معاصر
«برنی ساندرز» اگرچه سیاستمداری ست باهوش و
کارکُشته، ولی، به هیچ عنوان به سیاستمدارهای «حرفه ای» - آنها که به چانه زنی های
پشت پرده عادت کرده اند – شباهت ندارد. موتور محرکه جنبشی که وی مسئولیت سازماندهی
و رهبری آن را به عهده گرفته است، آدم هایی هستند عادی، که از منظر حرفه ای ها،
جایی در میدان سیاست ندارند. از این رو اگرچه اولین اقدام عملی ستاد برنی ساندرز
در برابر کمیته ملی حزب دموکرات قابل پیش بینی بود، اما قابل کنترل نبود.
سایت رسمی سناتور سوسیالیست در صبحِ همان روزِ
جمعه هجدهم دسامبر بیانیه ای منتشر کرد که با جمله هایی کوبنده آغاز می شد:« در
اینجا حقیقتی وجود دارد: از اولین روزِ آغاز به کار این ستاد، موفقیت ما به بسیاری
از نخبگان حزب دموکرات شوک وارد کرده است؛ همان ها که علاقه مندِ تاجگذاری برای
ستاد رقیب اند». بیانیه مورد نظر، ضمن تشریح ماوقع، از همراهان «انقلاب سیاسی» می
خواست تا با امضاهای شان کمیته ملی حزب دموکرات را به عقب نشینی وادار کنند. تعداد
امضا کنندگان بیاینه – آن هم تا پیش از پایان روز – ضرب شستی بود سنگین : بیش از
نیم میلیون - یعنی پانصد و پنجاه هزار نفر.
پیام آن بیانیه روشن بود: گروه ها و چهره هایی
محافظه کار از درون حزب دموکرات با تغییرات رادیکال مد نظر برنی ساندرز مخالفت جدی
دارند، و به همین خاطر، چوب لای چرخ «انقلاب سیاسی» مد نظر وی می گذارند. چنین
ادعایی یعنی سر فصلی جدید در مناسباتِ درون حزبی و تشریح آن برای مردم. جدای از
بیانیه مورد نظر متنی که «هِدِر مایزِر» - عضو کمیته ملی حزب دموکرات از ایالت
«مریلند» – منتشر کرد نیز بر همین نکته تأکید داشت. مایزر در همان روز جمعه هجدهم
دسامبر در صفحه فیسبوکش اعلام کرد که اگر کمیته ملی، همچنان بر مسدود کردن بانک
اطلاعاتی ستاد برنی ساندرز پافشاری داشته باشد وی، در اعتراض به این وضعیت، از
عضویتش در کمیته ملی حزب استعفا می دهد. لحن مایزر در ادامه استاتوس فیسبوکی اش
اما تندتر هم شد:«از کمیته ملی انتظار می رود که بی طرف بودنش را نشان داده و به
یک اندازه از تمامی نامزدهای حاضر در انتخابات مقدماتی حزب حمایت کند»؛ یعنی این
بی طرفی در حال حاضر وجود خارجی ندارد.
حالا نوبت به «جِف وِیوِر» رسیده بود. رئیس ستاد
انتخاباتی برنی ساندرز بعد از ظهر همان روز نشستی خبری داشت و ضمن آنکه بار دیگر بر
بخش مغفول مانده ماجرا تأکید کرد، بر بی طرفی کمیته ملی حزب خط کشید و اقدام این
کمیته را تلاشی دانست در جهت تخریبِ ستاد انتخاباتی سناتور سوسیالیست:«با توجه به
اقدام آنها، رهبران کمیته ملی حزب دموکرات
در حال تضعیف ستاد انتخاباتی ما هستند. این موضوع غیر قابل قبول است.رهبران کمیته
ملی می توانند در مقام یک فرد هر قدر که تمایل دارند حامی هیلاری کلینتون باشند،
اما نمی بایست در مسیر حرکت ستاد انتخاباتی ما کارشکنی کنند؛ ستادی که یکی از قوی
ترین ستادهای مردمی در طول تاریخِ معاصر به حساب می آید».
جدای از اختلال در روند تحلیل و مدل سازی آرا و
همچنین قطع ارتباط ستاد مرکزی با گروه های داوطلب – که ستون های ستاد انتخاباتی
برنی ساندرز را تشکیل می دهند - کارشکنی مد نظر وِیوِر مبنایی اقتصادی نیز داشت.
طبق تخمین های ستاد برنی ساندرز اقدام کمیته ملی حزب روزانه ششصد هزار دلار ضرر
مالی برای این ستاد به همراه داشت. چنین موضوعی در میدان رقابت سیاسی ایالات متحد
آمریکا یعنی فشردن گلوی رقیب تا سر حد مرگ. پیشتازی هیلاری کلینتون در «آمارهای
رسمی» بیش از هر چیز، از خاصه خرجی هایش نشأت
می گیرد[2].
اگر نه کلینتون سابقه سیاسی تأسف آوری دارد: سال ها پیش از موافقت با جنگ
افغانستان و عراق و دلالی برای «تی.پی.پی»، و در سال 1964، وی - به عنوان یک جمهوری
خواه جوان – کارمند ستادِ «بِری گُلد واتر» بود؛ سناتوری که در آن دوران تمام قد
در برابر «جنبش حقوق مدنی» ایستاد و علیه آن رأی داد.
جیف وِیوِر در ادامه نکته دیگری را به صورت رسمی
اعلام کرد:«ما اعلام می کنیم که اگر کمیته ملی به روند گروگان گیری اطلاعات و حمله
به روح و قلب ستادِ مردمی ما ادامه دهد، برای پی گیری موضوع به دادگاه فدرال
مراجعه خواهیم کرد». خبر احتمال شکایت ستاد برنی ساندرز از کمیته ملی حزب مثل بمب
ترکید و «دِبی وازِرمن شولتز» نسبت به آن واکنش نشان داد:«ستادِ ساندرز هیچ چیزی
جز توپ و تشر در چنته ندارد». با این حال عقب نشینی کمیته ملی حزب در روز شنبه
نوزدهم دسامبر و بازگرداندن امکان دسترسی ستاد ساندرز به بانک اطلاعاتی اش نشان
داد که – بر خلاف ادعای روز پیش وازِرمن - ستادِ سناتور سوسیالیست چیزهای زیادی در
چنته داشته است:«ارتش مردم».
هزاره سومی ها: «یا برنی یا شکست»
دِبی
وازِرمن در روز شنبه نوزدهم دسامبر – و پس از بازگرداندن امکان دسترسی ستاد ساندرز
به بانک اطلاعاتی اش - با اشاره به درگیری
های بیست و چهار ساعت گذشته گفت:«اتهاماتی که آنها دوست داشتند به سمت ما پرتاب
کنند برای من گیج کننده است» و در ادامه افزود:«در نهایت همه ما عضو خانواده
دموکرات ها هستیم»؛ یعنی درگیری های داخلی خللی به همبستگی حزبی ما وارد نمی کند.
با این حال وازِرمن دست و پای بیهوده می زد.
شکاف داخلی حزب دموکرات در مقطع فعلی موضوعی نیست که بتوان به سادگی بر روی آن خاک پاشید. در حال حاضر تأکید بر تضاد
طبقاتی و تغییر مناسبات میدان سیاست در آمریکا از کسب و کار انحصاریِ گروهی از نخبگان
به دخالت مؤثر اکثریتی غیر حرفه ای و خاموش، از جمله اصلی ترین عوامل تشدید اختلاف
های درونی حزب به شمار می آیند. در حقیقت تلاش برنی ساندرز برای سازماندهی و
نمایندگی گروه ها و طبقاتی که، به شکلی ساختاری، از میدان سیاست ایالات متحد حذف
شده اند اظهار نظر وازِرمن درباره «خانواده دموکرات ها» را بی اعتبار می کند. گروه
ها و طبقات اجتماعی مد نظر برنی ساندرز، جمعیتی بزرگ را تشکیل می دهند که، در صورت
سیاسی شدن، امکان حذف و ادغام آنها در وضعیت موجود تقریباً ناممکن به نظر می رسد.
بر
مبنای آمارهای منتشر شده از آخرین انتخابات سراسری در آمریکا، بیش از شصت و سه
درصد از جمعیت ایالات متحد در این انتخابات شرکت نکرده اند و ایضاً هشتاد درصد از
ساختمان این شصت و سه درصد را نیز جوانان زیر سی سال تشکیل می دهند. تأکید برنی
ساندرز بر این جمعیت خاموش یعنی میدان دادن به دخالت مؤثر آنها در میدان سیاست.
چنین موضوعی در واقعیت مازادی غیر قابل کنترل دارد، که شبیه به کاتالیزوری قوی،
توان ایجاد تغییراتی کیفی و عمیق را داراست: تأثیر کمیت بر کیفیت. از این رو نخبگان
کارکُشته حزب دموکرات به این مازاد بی توجه نبوده و به درستی تشخیص داده اند که
شبحی بر فراز حزب دموکرات در حال پرسه زدن است: شبحِ «ارتشِ مردم». به همین علت
تضاد داخلی دموکرات ها تنها رقابتی بر سر انتخاب گزینه نمایندگی این حزب در
انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 نیست، بلکه نقطه اوج نبردی ست بر سر تغییر ماهیت
حزب. در چنین شرایطی باورِ قصه ی «خانواده دموکرات ها» بیش از اندازه ساده لوحانه
خواهد بود. هیچ نقطه اشتراکی میان مبانی سوسیالیزم و نئولیبرالیزم وجود ندارد و
استراتژی «یا برنی یا شکست» هزاره سومی ها نیز در همین اختلاف عمیق ریشه دارد.
رسانه ای شدنِ ایده ای که در فضای آنلاین تحت
عنوان «یا برنی یا شکست» از آن یاد می شود، به چندی پیش از درگیری میان کمیته ملی
حزب و ستاد برنی ساندرز بر می گردد. تقریباً
یک ماه و نیم پیش از آن بیست و چهار ساعت، چهره هایی – عموماً از نسل هزاره سوم -
نکته ای را بر سر زبان ها انداختند: مسئله پیش رو تنها بر سر انتخاب گزینه ای
دموکرات تحت هر شرایطی نیست، بلکه این موضوع که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016
چه کسی نمایندگی این حزب را بر عهده می گیرد اهمیتی فوق العاده دارد. به عبارت
دیگر یعنی در صورت باخت احتمالی ساندرز به کلینتون، بخش قابل توجهی از آرای ساندرز
به کلینتون تعلق نخواهد گرفت؛ جمعیتی که در حال حاضر چهارده درصد از کل آرای حزب
دموکرات را تشکیل می دهند. به این رقم می بایست درصد دیگری را هم اضافه کرد: 57 در
صد از آمریکایی ها کلینتون را ناصادق و غیر قابل اعتماد می دانند.
«اِچ.اِی.گوودمن» در مقاله ای که در یازدهم
نوامبر منتشر کرد، با تکیه بر واقعیت هایی ثبت شده به درستی از عنوان مقاله اش دفاع
کرد:«هیلاری کلینتون در تمام زمینه ها در سمت غلط ایستاده است، پس به من نگویید که
باید به وی رأی بدهم». وی پیش از این در نهم نوامبر نیز مقاله ای منتشر کرده بود
با عنوان:«به ده دلیل تنها به برنی ساندرز رأی می دهم و از هیلاری کلینتون حمایت
نخواهم کرد».
روز سی اُم نوامبر نیز «واکر برگمن» - از فعالین
حزب دموکرات – مقاله ای منتشر کرد تحت عنوان «من یک هزاره سومی هستم و هرگز به
هیلاری کلینتون رأی نمی دهم»؛ مقاله ای که در همان اولین سطرها تکلیفش را روشن می
کرد:«من بیست و هفت ساله ام، فعال سیاسی و یک رأی دهنده هزاره سومی مترقی. در
دانشگاه علوم سیاسی و تاریخ آمریکا خوانده ام. به هر حال؛ اگر هیلاری کلینتون
برنده انتخابات مقدماتی حزب باشد (یک اگر بسیار بعید) در انتخابات اصلی به وی رأی
نخواهم داد».
«بن اسپیلبرگ» نیز در بیست و یکم دسامبر – یعنی دو
روز بعد از درگیری های میان ستاد ساندرز و کمیته ملی حزب – مقاله ای نوشت تحت
عنوان «هیلاری کلینتون از جمهوری خواهان بهتر است، اما به او رأی نخواهم داد». وی
در همین مقاله می نویسد:«من انتخاب بین بد و بدتر را درک می کنم، اما با آن
مخالفم. غالب برنامه ها و مواضع سیاسی کلینتون برای من قابل پذیرش نیست. بنابراین
اگر برنی ساندرز انتخابات مقدماتی را از دست بدهد، احتمالاً به «جیل استاین[3]»
رأی خواهم داد».
هفته طلایی سناتورِ سوسیالیست
مضاف بر اینها می بایست به هفته طلاییِ «برنی
ساندرز» نیز اشاره کرد. دوشنبه چهاردهم دسامبر برنی ساندرز از همراهان «انقلاب
سیاسی» خواست تا پیش از پایان سال ضرب شستی به رقبا نشان دهند و کمک کنند تا در حد
فاصل چهاردهم تا شانزدهم دسامبر ستاد وی رکورد بیشترین کمک های مالی مردمی به یک
ستاد را در تاریخ ایالات متحد در اختیار بگیرد. رکورد مورد نظر تا روز چهارشنبه
شانزدهم دسامبر در اختیار ستاد انتخاباتی باراک اوباما در سال 2012 قرار داشت و
بعد از آن به نام سناتور سوسیالیست ثبت شد : بیش از دو میلیون و سیصد هزار کمک
فردی با میانگین سی دلار. جدای از سود مالی ناشی از این کمک ها چنین اقدامی در حکم
عینی سازی «ارتش مردم» نیز بود: انرژی سیاسی جامعه تا زمانی که مردم حضور سیاسی
یکدیگر را نبییند و ابعاد آن را به صورت عینی اندازه گیری نکنند آزاد نخواهد شد.
این عینی سازی اولین قدم هفته طلایی سناتور
سوسیالیست بود. خبر رکورد تاریخیِ ستاد برنی ساندرز توانست سر تیتر اکثر کلان
رسانه ها را اشغال کرده و به موضوع روز شبکه های اجتماعی تبدیل شود. با این حال
خبر بعدی هم به شکلی کوبنده از راه می رسید. خبرگزاری «سی.ان.ان» روز پنج شنبه
هفدهم دسامبر خبر مهمی را منتشر کرد:«اتحادیه جمعیت کارگران آمریکا – با بیش از
هفتصد هزار عضو – از برنی ساندرز حمایت کرد»؛ اتحادیه ای که در انتخابات مقدماتی سال
2008 از هیچ گزینه ای حمایت نکرده بود.
و دومین بمبِ خبریِ پنجشنبه هفدهم دسامبر:«گروه
دموکراسی برای آمریکا، با یک میلیون عضو در سرتاسر ایالات متحد، از برنی ساندرز
حمایت می کند». حمایت گروه «دموکراسی برای آمریکا» از برنی ساندرز طی یک فرایند
دموکراتیک و بر مبنای آرای اعضای این سازمان قطعی شد:88 درصد آرا به «برنی ساندرز»،
10 درصد به «هیلاری کلینتون» و تنها 1 درصد به «مارتین اومارلی» تعلق داشت. «چارلز
چیمبِرلِن» - مدیر اجرایی گروه دموکراسی برای آمریکا – پس از انتشار خبر حمایت
سازمان متبوعش از کاندیداتوری برنی ساندرز طی نامه ای به اعضای «دموکراسی برای
آمریکا» چنین نوشت:«این اولین بار نیست که گروه دموکراسی برای آمریکا در کنار برنی
ساندرز می ایستد. سازمان ما، به منظور ایجاد تغییرات مترقی، سال ها با وی همکاری
کرده است».
با این همه آمارهای رسمیِ کلان رسانه های حرفه
ای همچنان از بالا رفتن محبوبیت «هیلاری کلینتون» حرف می زدند، در عین حال که
«ماهی های بزرگ» به قلاب سناتور سوسیالیست گیر می کرد: آیا «آمارهای رسمی» کلان
رسانه ها صداهای رسمی را انعکاس می دهند؟ آیا اقدام کمیته ملی حزب واکنشی بود برای
به اغما فرستادن اخبار مربوط به هفته طلایی برنی ساندرز؟ آیا اقدام نخبگان حزب
دموکرات که صندلی های کمیته ملی را اشغال کرده اند، تستی بود از توان واقعی ستاد
برنی ساندرز؟ یا نه واکنشی بود کور و هیستریک به پیروزی های پی در پی ستاد سناتور
سوسیالیست؟
پاسخ به این سئوال ها – جدای از واقعیت های
سیاسی – به عوامل متعدد، و از جمله به، پایگاه طبقاتی و چشم اندازهای مطلوب اجتماعی
- سیاسی مشاهده کنندگان وابسته است. با تمامی اینها ولی، آنچه پیش و پس از آن بیست
و چهار ساعت رخ داد نکاتی را روشن کرد و تغییراتی را در میدان سیاست به وجود آورد
- به عنوان مثال حمایت گروه «ناشناس» - یا همان بزرگ ترین گروه هکرهای سیاسی - پس از آن بیست و چهار ساعت، از برنی ساندرز و
انقلاب سیاسی اش. این حمایت - که آدمی را وسوسه می کند از آن به عنوان آماده کردن کوکتل
مولوتوف های «انقلاب سیاسی» یاد کند – حرف هایی برای گفتن دارد: رادیکالیزم برنی
ساندرز به اندازه ای باور پذیر هست که توانایی جذب گروه های رادیکال، غیر رسمی و
به لحاظ قانونی طرد شده را نیز داشته باشد. بر همین مبنا می توان پای پرسشی مهم را
به میان کشید: آیا ما با یکی از مهمترین فرصت های تاریخی چپ مواجه ایم؟ و کانون اصلی
سرمایه داری معاصر – آن هم در برابر دیدگان ناباور ناظران خارجی - در حال «اشغال»
شدن است؟ هنوز چیزی مشخص نیست. باید ایستاد و تماشا کرد، ولی قدر مسلم وضعیت موجود
هرگز به وضعیت پیش از اعلام کاندیداتوری «برنی ساندرز» باز نخواهد گشت.
[1] نخستین انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در اول
فوریه 2016 و در ایالت آیووا برگزار می شود و دومین انتخابات در تاریخ نهم فوریه
2016 و در ایالت نیوهمشایر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر