شنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۳

فاشیزم و بنیادگراییِ مدیون

از گرافیتی های Banksy
«محمد قائد» درباره اشغال فلسطین نظری دارد با این مضمون :«بعد از جنگ جهانی دوم گروهی از سیاستمداران سنگی تووی چاه انداختند، که در آوردن آن کار غیر ممکنی به نظر می رسد». با این وجود قائد فراموش کرده بود که 1948 اولین و آخرین سنگی نبود که احمق ها داخل چاه انداختند.

سیزدهم سپتامبر 1993 اسحاق رابین و یاسر عرفات در محوطه کاخ سفید با هم دست دادند. اسرائیلی ها برای اجرای برنامه های اقتصادی بلند مدت شان نیازمند صلح بودند، برای همین آدم هایی مثل رابین به این نتیجه رسیدند که باید تن به معامله داد: زمین هایی داد و در عوض صلح گرفت.

  با این وجود سه هفته بعد از ملاقات رابین و عرفات، یلتسین کودتا کرد و دست به کار اجرای نسخه های مکتب اقتصادی شیکاگو در روسیه شد. اجرای برنامه های تعدیل ساختاری دمار از روزگار روس ها درآورد؛ همه به خاک سیاه نشسته بودند. نزدیک به یک میلیون از یهودی های روس - به عنوان پناهندگان اقتصادی - به امید پیدا کردن یک زندگی بهتر به اسرائیل مهاجرت کردند و درست همین مهاجرت گسترده مذاکرات صلح را دود کرد و به هوا فرستاد. روس های تازه وارد به 18 درصد جمعیت اسرائیل تبدیل شدند و به عنوان نیروهای کار تازه نفس، جای 15 هزار کارگر فلسطینی شاغل در اسرائیل را پر کردند؛ وابستگی اقتصادی اسرائیل به فلسطین در یک چشم به هم زدن از بین رفت. بعد از این مردان خداجوی یهودی مرزهای میان فلسطین و اسرائیل را به طور کامل بستند، به بهانه مهاجرت همان یک میلیون یهودیِ فقیر شهرک سازی ها را گسترش دادند، تووی مذاکرات صلح شاشیدند و کمتر از دو سال بعد هم دخل اسحاق رابین را آوردند.

پیروزی نئولیبرالیسم در روسیه، دومین سنگ را داخل چاه انداخت، پاس گل نهایی را به نژادپرست های اسرائیلی داد و غزه را به یک اردوگاه تمام و کمال تبدیل کرد. فلسطینی ها دارند داخل آن اردوگاه لعنتی می پوسند، با گرسنگی و بیماری و جهل دست و پنجه نرم می کنند و انگار مقاومت شان تنها به یک کنش بدوی - غریزی تقلیل یافته باشد: زاد و ولد. میانگین سنی غزه 17 سال است؛ یعنی جهان با یک زندان بزرگ کودکان طرف است و به همان میزان هم شاهد جهل های کودکانه و رفتارهای غریزی زندانیان: سال گذشته بعد از پایان موشک پرانی حماس و بمباران های اسرائیل، مردان خداجوی حماس نعش هشت متهم به جاسوسی برای اسرائیل را به موتورسیکلت بستند و با داد و قال کف خیابان های آسفالت کشیدند. داستان غم انگیز تر از این حرف هاست: فاشیزم، بنیادگرایی، جهل و تاریکی بیش از اینها به نئولیبرالیسم مدیون است.
                              

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر